پرنيان جوني پرنيان جوني ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

نفس من و بابا

محمد طاها عزيز.....

بابا جون خسته و مهربونم الهي هزار سال عمر با بركت داشته باشي . خيلي دوست دارم پشت و پناه زندگيم بابايي....... اين هم محمد طاها خوشگل عمه ... ...
8 بهمن 1392

امروز دلتنگم .................

فرشته آسماني من پرنيانم  دخترم، همپای لحظه های دلتنگی ام ، به پاکی چشمانت قسم که تا ابد دوستت خواهم داشت بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم زیرا می دانم فردا بیشتر از امروز دوستت خواهم داشت… اما.....  مهربونم ماماني امروز دلتنگم و دل نگران فرداي تو . نميدونم چرا بد جور دلم گرفته و نمي تونم اشكهاي لعنتي رو مخفي كنم .   اين روزهاي سرد و بي روح زمستوني خيلي دلگيره مامان . توي اين يك ماه با اين اتفاق هايي كه برامون افتاد من و بابايي يكجورايي خسته ايم . از خداي پاكيها خواستم كه زود تر با يك خبر خوش شادمون كنه .  كاش اين روزهاي دلگير زودي تموم شه . نگران تو و بابايي و آينده و زندگيمونم .  ...
8 بهمن 1392

ميوه خوردن گل نازم

سلام فرشته ماماني  عزيز دلم اين روزها همه كارهات برام شيرينه و باعث مي شه كه همه خستگي كار روزانه به راحتي فراموشم بشه . آنقدر براي من و بابايي عزيزي كه حاضر نيستيم يك لحظه با تو بودن رو با دنيا عوض كنيم .  عروسك دوست داشتني مامان  الان چند روزي هست كه ماماني سيب و موز رو به دست مي دم تا خودت نوش جان كني . شما هم بخاطر درد لثه هات شديدا استقبال مي كني    دخملم اينجا با حرص داري لثه هات رو فشار مي دي ... بعد هم كه متفكرانه داري طعم موز رو مزه مي كني ... عسلكم  مامان قربونت برم ؛ جديداً به شدت به آهنگ پيام هاي بازرگاني علاقه مند شدي . تو هر شرايطي كه باشي صورت مثل ماهت رو به سمت تلويز...
2 بهمن 1392